ارسطو میگوید:
“عصبانی شدن آسان است؛ همه میتوانند عصبانی شوند، اما عصبانی شدن در برابر شخصِ مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، به دلیل مناسب و به روش مناسب – آسان نیست!”
همونطور که می بینید ارسطو موقع بیان کلمات از خوب و بد استفاده نکرده یا درست و غلط، بلکه از واژه مناسب و نامناسب استفاده کرده و هچنین اگر بیشتر دقت کنیم می بینیم که از جمله “اسان نیست” استفاده کرده بجای گفتن “سخت است” و همه این ها برای من درس داشت. درس استفاده از کلمات و قدرت کلمات که بیان می کنیم.
خب اگر موافقید بریم سراغ هوش هیجانی و ببینیم هوش هیجانی چیه و چه تاثیری داره روی برقراری ارتباط و محیط کار چقدر متاثر از اونه!
هوش هیجانی چیست؟
هوش احساسی، هوش عاطفی یا هوش هیجانی (به انگلیسی: Emotional intelligence | EI) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود و دیگرانه. به عبارت دیگه، شخصی که EI بالایی داره، سه مؤلفه هیجانها رو بهطور موفقیتآمیزی با همدیگه تلفیق میکنه: مؤلفه شناختی، مؤلفه فیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باورن که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشون دارن. یافتههای جدید نشون میده کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفهشناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش احساسی و اجتماعیاند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش احساسی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیفتری دارن.
تعاریف مختلف از هوش هیجانی
ادوارد تورندایک
«هوش اجتماعی یعنی توانایی درک و مدیریت کردن مردان، زنان، دختران و پسران، برای رفتار خردمندانه در روابط انسانی.»
«هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم انگیزه رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از این اطلاعات در تعاملات اجتماعی استفاده کنیم.»
سالووی و مایر
«توانایی نظارت و پایش احساسات و هیجانات خود و دیگران، تفکیک و تشخیص آنها، و استفاده از این اطلاعات به عنوان راهنمای تفکر و رفتار. »
دانیل گلمن
«هوش هیجانی شامل تواناییهایی مثل انگیزه دادن به خود، پشتکار در شرایط دشواری و سرخوردگی، کنترل رفتارهای تکانشی، به تأخیر انداختن خواستهها، تنظیم هیجانات، جلوگیری از غلبهی استرس بر قدرت فکر کردن، همدلی با دیگران و امیدواری است. »
«هوش هیجانی مجموعه تواناییهایی است که به ما کمک میکنند هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص داده و تنظیم کنیم.»
با توجه به تعاریف متعددی که وجود داره اون چیزی که از هوش هیجانی بیشتر مورد استقبال قرار گرفته تعریف و استراتژی های گلمن بوده، براین اساس هوش هیجانی در 5 حوزه مورد بررسی قرار گرفته.
انواع مولفه های هوش هیجانی
مولفه های هوش هیجانی شامل این پنج مهارت هستند:
- خودآگاهی یا آگاهی از خویشتن (Self-awareness): اینکه نقاط قوت و ضعف خود، انگیزهها و ارزشهایمون و نیز تأثیری رو که روی دیگران داریم بشناسیم.
- خودتنظیمی (Self-regulation): اینکه تکانهها و انگیزههای لحظهای و خُلق خودتون رو در وضعیت مختلکننده و مزاحم، کنترل کرده یا جهت اون ها رو تغییر بدیم.
- انگیزش (Motivation) و خودانگیزشی (Self-motivation): [رسیدن به اهداف و] موفقیت به صِرفِ موفقیت به ما انگیزه بده و شکست، نتونه به سادگی انگیزهی ما رو بگیره.
- همدلی (Empathy): وضعیت احساسی دیگران رو درک کنیم و بتونیم از دریچهی چشم اونها جهان رو ببینیم.
- مهارت اجتماعی (Social Skill): با دیگران، رابطهی صمیمی ایجاد کنیم تا بتونیم اونها رو به سمتی که میل داریم سوق بدیم.
چند مثال برای هوش هیجانی
گلمن بر اساس تعریف خودش از هوش هیجانی، چند مثال برای هوش هیجانی هم مطرح کرده که در ادامه برای هر یک از پنج بعد هوش هیجانی، یکی از مثالهای گلمن رو با هم مرور میکنیم. مطمئنن خالی از لطف نیست و حتی ممکنه دسترسی های جدیدی رو برای ما باز کنه:
- خودآگاهی: مدیری که میدونه فشردهشدن کارها، کیفیت کارش رو پایین آورده و در اون استرس ایجاد میکنه. با توجه به این شناختی که از خودش داره، به شکلی برنامه ریزی میکنه که با فاصلهی کافی از مهلت نهایی، کارهاش رو انجام بده.
- خودتنظیمی و کنترل هیجانات: وقتی تیم، ارائهی بسیار ضعیفی ارائه میده و مسئول تیم، به جای داد و فریاد کردن، سعی میکنه مسئله رو ریشهیابی کنه، تبعات وضعیت موجود رو برای تیم خودش توضیح میده و در نهایت با هم، روشی برای جبران ارائه (یا بهبود ارائههای بعدی) پیدا میکنن.
- انگیزه داشتن: وقتی مدیر پرتفولیو در یک شرکت سرمایهگذاری، میبینه که در چند فصل متوالی، سبد سرمایهگذاری تحت مدیریتش ضرر داده. اما به جای اینکه خودش رو ببازه و شرایط و اتفاقات بیرونی رو عامل شکست بدونه [و کار رو رها کنه]، تلاش می کنه از این تجربه درس بگیره و با بازآفرینی شرایط و تصمیمهای جدید، دوباره کنترل اوضاع رو تو دست بگیره.
- همدلی: وقتی میتونیم احساسات و رفتارهای فردی از فرهنگ دیگه ای رو به درستی درک و تفسیر کنیم (به الگوی ذهنی و آموختههای خود، و عینکی که از کودکی بر چشممان گذاشته شده، محدود نمانیم).
- مهارتهای اجتماعی: فردی که میخواد تحولی در سازمان ایجاد کنه (مثلاً حرکت به سمت فعالیتهای دیجیتالی) و با توجه به اینکه هنوز مدیران ارشد از نظر ذهنی آماده نشدهاند، با گفتگو و هماهنگی، همفکرهای خودش رو در سازمان پیدا میکنه و این فعالیت رو استارت میزنه. در واقع مهارت اجتماعی جایی به کمک میاد که شرح وظایف و چارچوبهای رسمی، به اندازهی کافی همراه نیستند و گفتگو و تعامل، باید بتواند خلاء اون ها رو پر کنه یا کُندی و لَختیِ مجموعه رو جبران کنه.
اهمیت هوش هیجانی در مسیر شغلی و محیط کار
به همون اندازه که تکامل، پذیرش فناوریهایی جدید و نوآوری برای یک شرکت لازمه، وجود فاکتورهای هوش هیجانی در کارمندان هم اهمیت فزایندهای در دنیا پیدا کرده. کارمندانی که هوش هیجانی بالاتری دارن:
- در کارهای گروهی بهتر عمل میکنند
- سریعتر با تغییرات سازگار میشوند
- انعطافپذیری بیشتری دارند
این مهارتها ارتباط مستقیمی با مدارک تحصیلی و آکادمیکی که یک فرد گذرونده نداره. در واقع یک فرد سوای مدارک تحصیلیاش، اگر فاقد فاکتورهای اصلی هوش هیجانی باشه، احتمال اینکه در فضای کسبوکار و سازمانی به موفقیت برسه به مراتب کمتره.
افرادی که دارای حس خودآگاهی قوی هستن، معمولا اعتمادبهنفس بالایی دارن و ارزیابی واقعگرایانهای از خودشون، افکار و رفتارشون دارن. افراد با هوش هیجانی بالا برای انجام کار و به سرانجام رسیدن کار شور و اشتیاق و انرژی دارن. اهدافشون رو جدی دنبال میکنند، از چالش استقبال میکنند و بسیار کارآمد هستن. رهبران و کارمندان با انگیزه، علاقهی زیادی به دستیابی موفقیت دارند. اونها خوشبین هستند و میتونند به آسونی شکستها و ناکامیهای گذشته رو بپذیرن.
این ویژگیها نتایج تأثیرگذاری در پی داره که برای هرکسبوکار میتونه مهم واقع بشه. داشتن هوش هیجانی بالا باعث میشه افراد عملکرد بهتری در تصمیمگیریهای خودشون داشته باشن، استرس و اضطراب کمتری رو در محل کار متحمل بشن و بتونند تعامل بیشتری با همدیگه داشته باشند که این تعامل باعث ثبات کارکنان یک شرکت میشه. همچنین در حل مسائل و مشکلات و در مواجهه با تغییرات بهتر عمل میکنند.
چطور هوش هیجانی رو افزایش بدیم؟
خبر خوب در رابطه با هوش هیجانی اینجاست که هوش هیجانی رو میشه روش کار کرد و افزایش داد و چیز عجیب و غریب و دور از دسترسی نیست. اما اینکه چطور می تونیم این مهارت رو یاد بگیریم :
از اطرافیان بپرسید
دیدگاه ما نسبت به خودمون با اون دیدگاهی که دیگران از ما دارن متفاوته. چون وقتی ما درون گود قرار داریم زاویه دید متفاوتی داریم نسبت به فردی که ما رو از بیرون گود تماشا می کنه. یکی از دلایل استفاده از خدمات کوچینگ هم همینه که چون ما در زندگی ،کسب و کارريا، رابطه یا هر مورد دیگه ای چون درون گود قرار داریم نمی تونیم خودمون رو بیرون ازگود ببینیم. از اطرافیان خودتون بپرسید واکنش شما زمانی که اونها هیجان زده میشن چطوره؟جواب هایی که دریافت میکنید به شناخت بهتر از خودتون کمکتون میکنه.
توجه به جزییات بجای کلیات
دقت کردن به نکات ریز در رفتار خودتون و دیگران باعث میشه که واکنشها و عملکرد خودتون در شرایط مختلف رو ببینید و مشکلات اون و نقطه قوت خودتون رو متوجه بشید. به احساسات خودتون توجه داشته باشید و تلاش کنید احساساتتون رو خوب و بهموقع بشناسید.
صبور باشید و تأمل کنید
سعی کنید قبل از انجام کار یا صحبت کردن به اندازه چند ثانیه تأمل و تفکر کنید. این کار شاید به نظرتان ساده و آسان بیاید اما اکثر اوقات به دلیل عواملی مانند استرس و عصبانیت فراموش میشود. مکث کردن را با تأمل و صبر پیش از پاسخ به پیامها، یا ارسال نظرات در شبکههای اجتماعی تمرین کنید.
همدلی کنید
از دید دیگران به ماجرا و اتفاقات نگاه کنید، خودتان رو به جای اونها بذارید و سعی کنید حس و واکنش خودتون در اون شرایط رو تصور و تجسم کنید. این تمرین علاوه بر ابراز همدلی و ایجاد ارتباط قوی با فرد مقابل، باعث میشه تصمیم بهتری در شرایط احساسی و هیجانی بگیرید.(توجه کنید که همدلی با همدردی فرق می کنه)
روابط اجتماعی خود را افزایش دهید
از هر فرصتی برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده کنید. به گفتوگو با افراد بپردازید و اون ها رو بشناسید، البته باید به نحوه مکالمه و شرایط محیط نیز توجه داشته باشید و متناسب با اون صحبت کنید. صرفا صحبت و مکالمه به هر شکلی کارآمد نیست، به نحو درست و مناسب و محترمانه گفتوگو کنید. افزایش و بهبود روابط اجتماعی باعث افزایش هوش هیجانی میشه.
بیصدا تماشا کنید
یکی از نشانههای افراد با هوش هیجانی بالا اینه که میتونند شناخت خوبی از احساسات افراد داشته باشند و ویژگیهای اونها رو حدس بزنند. اگر میخواید این مهارت رو در خودتون تقویت کنید، فیلم، ویدئو و یا برنامههای تلویزیونی رو بی صدا تماشا کنید و سعی کنید احساسات افراد از حالت چهره و حرکات دست و بدن اونها تشخیص بدید و درک کنید.
گوش دادن فعال رو تقویت کنید
وقتی که رفتار و گفتار خودتون و دیگران رو بهدقت تماشا میکنید میتونید نسبت به خودتون و دیگران با مراعات رفتار کنید. اگر وقت کافی صرف کنید و بهدقت همهی جوانب رو در نظر بگیرید، میتونید زاویهی دید و واکنشی صحیحتر نسبت به خودتون و دیگران به دست بیارید.
گوش دادن فعال یه مهارت فوق العادست که نه تنها ابزار کارامدی در افزایش هوش هیجانیه بلکه به جذابیت شما و افزایش میزان ارتباطات موثر شما کمک شایانی می کنه. تمرین کنید که با فروتنی به صحبتهای دیگران گوش دهید. فروتنی این معنی رو نمیده که به خودتون اعتماد نداشته باشید یا حرفی برای گفتن نداشته باشید. فروتنی ویژگی فوقالعادهای محسوب میشه چرا که در این حالت به جای جلب توجه دیگران، روی اونها تمرکز میکنید تا از اون ها یاد بگیرید و حتی زمانی که با احساساتشون موافق نیستید احساساتشان رو درک کنید.